این سه هفته که امتحان داشتم فک کنم 3 یا 4 بار کلا غذا درست کردم دلم برای دست پخت خودم تنگ شده. 😎شاید باورتون نشه ولی الان به درجه ای از آشپزی رسیدم که بعد از مامانم فقط دست پخت خودم رو قبول دارم. منی که یه روز از ترس آشپزی و کارای خونه به ازدواج فکر نمی کردم الان تو این سه هفته همش منتظر بودم امتحانا تموم بشه یه گرد گیری اساسی رو شروع کنم. از امروز باید یه سر و سامونی به خونه و کارای خونه بدم. بیچاره حسین ساعت 6صبح می ره سر کار 7 و 8 شب می رسه یه شبایی شام نخورده می خوابید 🥺دلم می سوخت ولی از یه طرف هم استرس کای استادا رو داشتم و باید انجام می دادم نمی رسیدم به کار دیگه ای

فک نمی کردم برنامه ای رو که روزهای آخر سال 1399 نوشته بودم برای سال جدید آنقدر زود انجام بشه. فک می کردم با وجود کرونا خیلی بیشتر طول بکشه ولی دیدم نه اون طورام نیس...😌

امروز یه روز جدیده و من از نو شروعش می کنم 💃

# مامان بابام هم تازه دیدم بعد دو هفته حسابی شارژم 🥴😁